این ها به کنار
"پورهون در ارتش اسکندر کبیر خدمت کرده بود ، و در لشگرکشی با او تا هند رفته بود. مشاهده شمار فراوان ممالک و مردم گوناگون ظاهرا تنوع و کثرت عقاید آدمیان را به او نشان داد. گویی برای هر باور مردم در گوشه ای از جهان باور مغایر در گوشهای دیگر وجود دارد و دلیل هر دو طرف هم معمولا قوی است یا به نظر پورهون اینطور می آمد. تنها میتوانیم بر طبق ظواهر امور حکم کنیم اما ظواهر به طرز وحشتناکی فریبنده است. بنابراین هرگز نباید تصور کنیم که یک تبیین درست و دیگری نادرست است بهترین کار آن است که نگرانی به خود راه ندهیم و همراه جریان برویم؛ به سخن دیگر با آداب و رسوم و مقتضیات موجود خود را وفق دهیم."
سرگذشت فلسفه (غرب) ،براین مگی ، نشر نی
چند دهه ای است که رسانه ها حکم لشگرکشی های اسکندر را برای ما انسان های این زمانی دارند. ما اگر فاتح دنیا یا یک جهانگرد هم نباشیم خواه ناخواه در چند سال محدود زندگی هامان با چم و خم نحله های فکری زیادی از شرق تا غرب ، از جنوب تا شمال ، به قدر فهممان در سطوح مختلف آشنا می شویم. کتاب های درسی هم که بیشتر به درد آزمون ها می خورد و در نهایت یکسری اطلاعات سطحی از علوم دیروز دنیا به ما می دهد ، به عبارتی قرار نیست با روال زندگی هامان فکرمان قوام پیدا کند. در نتیجه نگرانی بر ما مستولی می شود که کدام درست و کدام نادرست است ... می شویم پورهون ؛ انتهای گفت و گو های فلسفی مان ختم می شود به این که : این ها به کنار ، خودت چطوری ؟